جدول جو
جدول جو

معنی ذات ید - جستجوی لغت در جدول جو

ذات ید
(تُ یَ)
دارائی. مال. ذات ید فلان، مایملک او. قلت ذات یده، تنگ دست گردید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
غریزی، طبیعی، جبلی، فطری، گوهری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذات الید
تصویر ذات الید
مال، ثروت، دارایی
فرهنگ فارسی عمید
(تی یَ)
تأنیث ذاتی. ج، ذاتیات
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ دَ)
روزی. (دهار). در روزی. بروزی. روزی از روزها
لغت نامه دهخدا
(تُ)
قریه ای به شرقیۀ مصر
لغت نامه دهخدا
(تُ عُ قَ)
پرگره
لغت نامه دهخدا
(تُ طَ)
سورتی از قرآن که به طس آغازد
لغت نامه دهخدا
(تُ شَل ل)
پشته ای است به دیارغطفان. و بجای لام شل دال هم آمده است. یعنی شدّ
لغت نامه دهخدا
(تُ حَص ص)
رحم ذات حص ّ. رحم محصوصه. رحم حاصه، رحم مقطوعه. خویشی گسسته
لغت نامه دهخدا
(تُ حَج ج)
آبی است در طریق مکّه به شام و گویند از تبوک حفار است
لغت نامه دهخدا
(تُ)
روضه ذات بیض، یاقوت در معجم این نام را بی هیچ شرحی آورده و تنها در عقیب آن گوید: قال منذر بن درهم:
و روض من ریاض ذوات بیض
به دهنی مخالطها کثیب
لغت نامه دهخدا
(تُلْ یَ)
ملک ید. مال. مملوک. ثروت. حریشه. دارائی: از ذات الید خویش آنچه مکنت داشت هریک را مراعات کرد تا همگان راضی شدند. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی مؤلف ص 74). شکا یوماً الی ابی هارون خلیفه محمد بن یزداد، الوحده و الغربه و قله ذات الید. (معجم البلدان چ مارگلیوث ج 2 ص 28 س 12) ، قدرت. توان. توانائی
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در ایالت دورهام انگلستان و در 22هزارگزی شمال آن ایالت در ساحل راست نهر تینه روبروی شهر نیوکاسل جای گرفته و در حکم محله ای از همین شهر است و بوسیلۀ پلی بدان متصل است، نفوس آن 125000 تن، و دارای کارخانه های شیشه سازی و فلزسازی است
لغت نامه دهخدا
(تُ)
دهی است در بخارا و از آن ده است ابومنصور مفسر سرآمد علمای حنفیه قدس سرهم. (منتهی الارب ذیل ’ت رد’)
لغت نامه دهخدا
(تُ یَ دَ)
قبل ذات یدین، پیش از هر چیز. قبل از همه. به اول وهله: لقیته قبل ذات یدین. و قیل اول نفس ذات یدین. و نیز صاحب المرصع گوید کنایه از سرعت در کار است
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
غریزی، عارضی، اصلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاتیه
تصویر ذاتیه
مونث ذاتی زادی زاتیک مونث ذاتی: عوارض ذاتیه
فرهنگ لغت هوشیار
دارایی خواسته دارایی خواسته. یا قلت ذات الید. تنگ دستی تهی دستی: شاید بود که از طول العهد غیبت من خبر وفات داده باشند و قاضی وقت بقلت ذات الید و علت اعسار نفقه با شوهری دیگر نکاح فرموده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
منسوب به ذات، متعلق به ذات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
گوهری، خدادادی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
Inherent, Innate, Immanent, Intrinsic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
immanent, inhérent, inné, intrinsèque
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
inmanente, inherente, innato, intrínseco
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
imanen, melekat, bawaan, intrinsik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
अंतर्निहित , अंतर्निहित , जन्मजात , स्वाभाविक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
immanent, inherente, aangeboren, intrinsiek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
内在的 , 固有的 , 先天的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
immanente, inerente, innato, intrinseco
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
imanente, inerente, inato, intrínseco
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
immanentny, wrodzony, wewnętrzny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
імманентний , властивий , вроджений , внутрішній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
immanent, inhärent, angeboren, intrinsisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
имманентный , присущий , врожденный , внутренний
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
טַבְעִי , פנימי , מולד
دیکشنری فارسی به عبری